کد مطلب:106775 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:169

حکمت 074











[صفحه 468]

از خبر ضرار بن ضمره ضبائی است هنگامی كه پیش معاویه آمد، و معاویه، راجع به امیرالمومنین (ع) از او پرسید. گفت: گواهی می دهم كه در بعضی جاهایی كه عبادت می كرد، او را دیدم، هنگامی كه شب پرده های تاریكی را گسترده، و او در محراب عبادت ایستاده بود، محاسنش را روی دست گرفته و بر خود مانند مارگزیده می پیچید، و همچون غم رسیده ای می گریست و (درباره ی) دنیا می فرمود: ضباء: تیره ای از اولاد قهر بن مالك بن نضر بن كنانه بود. سدول، جمع سدل: چیزی كه بر كجاوه آویزند. تململ: بر خود پیچیدن از شدت درد و اندوه. سلیم: مارگزیده. وله: غم زیاد. (ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو. آیا خود را به من می نمایانی؟ و خواهان من هستی؟ آن هنگام نزدیك مبادا! هیهات! مرا به تو نیازی نیست شخص دیگری را بفریب! من تو را سه طلاقه كرده ام كه از آن راه بازگشتی نیست! پس زندگانی تو كوتاه و ارزش تو اندك و آرزوی تو ناچیز است. آه از كمی توشه، و درازی راه و دوری سفر و سختی منزلگاه). این مرد (ضرار) از اصحاب امام (ع) بود. وقتی كه پس از شهادت آن حضرت بر معاویه وارد شد، معاویه به او گفت: علی را برای من توصیف كن. او گفت: مرا از این كار معاف بدار. معاویه گ

فت: به خدا سوگند كه باید این كار را بكنی، این بود كه ضرار این مطالب را گفت، معاویه به قدری گریست كه ریشش از اشك چشم تر شد. علی (ع) دنیا را به صورت زنی می دید كه خود را آراسته و طوری خود را بر او عرضه می كند تا به وصالش برسد در حالی كه برای وی (علی (ع) ) ناخوشایند بود. پس امام (ع) خطاب به او، چنین می گفت: و الیك: از اسماء افعال است یعنی: دور شو، و عنی متعلق به چیزی است كه معنای فعل را دارد. و استفهام امام (ع) در عبارت: آیا خود را به من می نمایانی، و خواهان من هستی؟ استفهام انكاری و نیز نوعی بی ارزش ساختن دنیا و دور شمردن موافقت خود با خواسته ی آن است. و لاحان حینك! یعنی: آن وقت نزدیك مباد! یعنی هنگام فریب خوردن من از تو و این كه تو مرا گول بزنی. عبارت: هیهات یعنی آنچه را تو از من می خواهی بسیار دور است. آنگاه امام (ع) او را امر به فریفتن دیگری كرده است، كنایه از این كه دنیا چشم طمعش را از او ببرد، نه آن كه مقصود امام (ع) این باشد، دیگران را بفریبد، این سخن مانند آن است كه به فریبنده اش- وقتی كه از فریب او اطلاع یافته است- بگوید: دیگری را فریب بده، یعنی فریب تو در من اثر نمی كند. آنگاه مانند یك همسر ناراضی، در

حالی كه از او بیزار است، دنیا را مخاطب می سازد، و به او اطلاع می دهد كه از او بی نیاز است. سپس طلاق سه باره ی او را عنوان می كند تا جدایی او را مورد تاكید قرار دهد با این عبارت: لا رجعه فیها (راه برگشتی نیست) و این جمله كنایه از نهایت نارضایتی است- و طلاق دنیا را به خاطر توجه امام (ع به زیانبخش بودن آن كه همان زیبائی و جلوه ی آن باشد، مورد تاكید قرار داده است. و بعد به عیبهایی اشاره فرموده است كه به خاطر آن كه معایب از او ناراضی بوده و طلاقش داده است. و آنها عبارتند از كوتاهی زندگانی، یعنی مدت زندگی در دنیا، و كمی ارزش، یعنی كمی ارزش و جایگاه آن در نظر امام (ع) و بعد، ناچیزی آرزویی كه از دنیا نمی رود. سپس از چند چیز نالیده است: 1- از كمی توشه در سفر الی الله، و قبلا روشن شد كه توشه همان تقوا و اعمال شایسته است، و روش عارفان در ناچیز شمردن اعمال خود چنین است. 2- درازی راه و طریق الی الله، و چیزی در نزد عقل درازتر از نامتناهی نیست. 3- دوری سفر، به دلیل دوری نتیجه و سرانجام كار و نامتناهی بودن آن. 4- سختی منزلگاه، و نخستین منزلگاهها مرگ است، و بعد از آن عالم برزخ سپس قیامت كبرا. و خدا یار و یاور است. نیز روایت

شده است.


صفحه 468.